بامدادعاشورا
مسجد امام زمان(عج )شهرستان پلدشت
اللهم عجل لوليك الفرج

 

بامدادعاشورا

پس از نماز صبح(1) امام حسين (ع) ياران خودرا براي جنگ به صف نمود، زهير بن قين را سمت راست لشكر و حبيب بن مظاهر را در سمت چپ و پرچم را بدست برادرش حضرت عبّاس (ع) سپرد (2)و خيّام را در پشت سرقرار داد و اطراف آن را كه از پيش خندق كنده بودند، پر از هيزم و چوب نموده آتش زدند، تا دشمن از پشت سرشان نيايد.

از آنسو عمر سعد لشكرخويش را آراست، عمروبن حجّاج را در سمت راست، شمربن ذي الجوشن درطرف چپ، عروة بن قيس را فرمانده سوارگان و شيث بن ربعي را امير بر پيادگان كرد و پرچم را به دست غلامش دريد داد. دراين هنگام يك گروه از دشمن اسبهاي خود را در اطراف خيمه هاي آن جناب به جولان آورده، آن خندق را در پشت خيمه ها و آتش را كه در آن شعله مي كشيد ديدند،‌شمر به صداي بلند گفت: اي حسين، به آتش شتاب كرده اي پيش از قيامت.

امام حسين (ع) فرمودند: اي پسر زن بزچران(3) تو به سوختن در آتش سزاوارتري . مسلم بن عوسجه خواست او را با تير بزند ، امام حسين (ع) جلوگيري نموده، فرمود: خوش ندارم آغاز جنگ با من باشد. (4)

حضرت شتر خود را خواست و برآن سوارشدوبه آواز بلند كه همه مردم بشنوند فرمود: گفتار مرا بشنويد و شتاب نكنيد تا حق شما را بر خود درپند و اندرز ادا كنم، و عذرآمدن خود را برشما آشكار كنم. « پس شما و شريكان خود هر مكر و تدبيري داريد انجام دهيد تا امربر شما پوشيده نباشد آنگاه به من بپردازيدو مرا مهلت ندهيد همانا وليّ من خدايي است كه قرآن رافرستاده و او يار و ياور نيكوكاران است».

چون خواهران و دختران وي اين كلمات را شنيدند گريستند و آنجناب حضرت عبّاس و حضرت علي اكبر را فرستاد تا آنها را ساكت كنند و فرمود: بجان خودم بعد از اين بسيار بگريند.

آنگاه فرمود: نسب مرا به ياد آوريد و ببينيد من كيستم و به خود آييد و خويش را سرزنش كنيد ، مگر من پسر دختر پيغمبر شما و فرزند وصي و پسر عموي او نيستم ؟ آيا به شما نرسيده آنچه رسول خدا(ص) دربارۀ من و برادرم فرمودكه: اين دو سيد جوانان اهل بهشتند؟ اگر باور نداريدكه من راست مي گويم، درميان شما كساني هستند كه اگر از آنها بپرسيد شما را خبر دهند، از جابربن عبدالله انصاري، ابو سعيد خدر ي، سهل بن سعدساعدي ، زيد بن ارقم، انس بن مالك، بپرسيد.

آيا اين گفتار رسول خدا (ص) جلوگيري از ريختن خون من نمي كند؟

شمر گفت: من خدا را بر يك حرف پرستش مي كنم اگر بدانم چه ميگويي. حبيب بن مظاهر گفت: بخدا من تو را چنين مي بينم كه بر هفتاد حرف خدا راپرستش كني ، و من گواهي مي دهم كه تو راست ميگويي و نمي داني آن حضرت چه مي فرمايند، چون خداوند بر دل تو مُهر نهاده است .

امام حسين (ع) ادامه داد: اگر دراين سخن هم ترديد داريد، در اين هم شك داريد كه من پسردختر پيغمبر شما هستم؟

واي بر شما آيا كسي از شما را كشته ام كه خون او را مي طلبيد؟ يا مالي از شما برده ام؟  آنها خاموش شدند و سخني نگفتند.

آن حضرت فرياد زد: اي شبث بن ربعي، و اي حجّار بن ابجر، و اي قيس بن اشعث ، و اي يزيد بن حارث، آيا شما به من ننوشتيد كه ميوه ها رسيده و باغها سرسبز شده و اگر بيايي سپاهي آراسته درفرمان توست، رو به ما آور؟ قيس بن اشعث گفت: ما ندانيم چه مي گويي، ولي به فرمان پسر عمويت يزيد و ابن زياد سرفرود آر، تا از جانب آنها آنچه دوست داشته باشي ببيني .

امام حسين (ع) فرمود:« نه بخدا قسم، هرگز دست خواري به شما نخواهم داد و مانند بندگان فرار نخواهم نمود».  

آنگاه فرمود: اي بندگان خدا، همانا من به پروردگار خود و شما پناه مي- برم از اينكه آزاري به من برسانيد، و به پروردگار خود و شما پناه مي برم از هر سركشي كه به جز ايمان نياورد. آنگاه شتر خويش را خوابانيد و به عقبة بن سمعان دستور داد آن را عقال كند. (5)

مرحوم سيد بن طاووس روايت كرده اند: سربازان عمر سعد- لعنهم الله- سوار شدند، حضرت حسين (ع) بُرير را فرستاد تا آنان را پندي دهد، ولي به اندرزش گوش ندادند، و بر آنها تذكراتي داد كه سودي نبخشيد. لذا امام حسين (ع) شخصاً بر مركب خود سوار شد و آنان را دعوت به سكوت فرمود، ساكت شدند.

بعد از حمد و ثناي پروردگار و درود بر محمّد (ص) و بر ملائكه و پيامبران الهي، فرمود: مرگ و پريشاني برشما اي مردم، كه حيران و سرگردان بوديد، و ما را به دادرسي خويش خوانديد، همينكه ما شتابان براي دادرسي شما آمديم،‌ شمشيري كه مي بايست طبق سوگندهايتان براي ياري ما بكشيد به روي ما كشيديد، و آتشي را كه ما بجان دشمنان مشتركمان افروخته بوديم براي خود ما دامن زديد.

امروز به نفع دشمنان خود و زيان دوستان گرد آمده ايد، با اينكه دشمنان شما نه رسم عدالتي در ميان شما گذاشته اند، و نه اميد تازه اي به آنان بسته اند. واي بر شما، ما را رها كرديد پيش از آنكه شمشير در ياري ما از نيام بكشيد و يا اضطراب خاطري داشته باشيد .

لكن با شتابزدگي مانند ملخ دست به اين كار زديد، و همچون پروانه بر اين كارهجوم آورديد، مرگ بر شما اي بردگان كنيزكان و رانده شدگان احزاب، و رها كنندگان كتاب، اي جمعيّت سراپا گناه و اي شريك شدگان شيطان ، آيا اينان را ياري مي كنيد و ما را خوار ؟ آري به خدا نيرنگي است كه از ديرزمان درشماست، و به برگها و ريشه هاي شما پيچيده و شاخه هاي شما را فرا گرفته و شما ناپاك ترين ميوۀ آم درختيد كه براي باغبان همچون استخوان گلو گيريد، ولي براي غاصب، لقمه اي گوارا.

« آگاه باشيد، اين زنا زاده، فرزند زنا زاده (ابن زياد) مر برسر دو راهي مرگ وذلّت نگهداشته، هرگز مباد كه ما ذلّت رابر مرگ اختيار كنيم. خدا و پيغمبرش و مردم با ايمان و دامنهاي پاك و پاكيزه كه ما را پروريده و صاحبان غيرت و حميّت و مردمي كه زير بار ستم نروند، و تن به ذلّت ندهند، همه و همه به ما اجازه نمي دهند كه فرمانبري لئيمان را بركشته شدن شرافتمندانه برگزينيم».

سپس چند شعر از فروة بن مسيك خواندند، و درپايان فرمود: به خدا قسم پس از اين جنايت بيش از مقدار سوار شدن اسبي درنگ نخواهيد كرد، كه همچون سنگ آسيا سرگردان، به ناراحتي و اضطراب دچار خواهيد شد. اكنون هر مكر و تدبيري داريد انجام دهيد و با شريكان خود همدست شويد و مشورت كنيد تا امر بر شما پوشيده نماند، سپس به كشتن من بپردازيد و مهلتم ندهيد همانا بر خدايي كه پروردگار من بر راه راست است. پس آنان را نفرين كرده فرمود: بارانهاي آسمان را از آنان باز دار و سالهايي را مانند سالهاي قحطي يوسف برآنان بفرست و جوان ثقيفي (مختار) را بر آنان مسلط فرما تا ساغرهاي تلخ و ناگوار مرگ را در كامشان خالي كندو هر قاتلي را به سزاي قتل نفس و هر ضاربي را براي زدن كيفر دهد، و انتقام من و اصحاب و پيوستگان و پيروان مرا باز ستاند، اينان مرا فريب دادند، دروغگو شمردند و دست از ياري ما برداشتند و تويي پروردگار ما، توكل ما فقط بر توست، به تو روي آورديم وبازگشت همه به سوي توست.

پس از مركب فرود آمد و اسب سواريپيغمبر كه « مرتجز» نام داشت طلب نمود، و بر آن سوار شد و اصحاب خود را براي جنگ صف آرايي نمود. (6)

مرحوم مقرّم قبل از نقل اين خطبه مي نويسد: حضرت امام حسين (ع) سوار بر اسب خود شد و قرآني گرفت و بر سر خود گرفت وبر سر خود گشود، و مقابل آن قوم ايستاد وفرمود: اي قوم بين من وشما كتاب خدا و سنّت جدّم رسول خدا (ص) باشد، سپس براي خود و براي آنچه با او بود از شمشير نبي اكرم(ص) و زره و عمامه آن بزرگوار گواهي گرفت، و آن جماعت او را تصديق كردند.

آنگاه از آنها پرسيد: براي چه بركشتن من اقدام مي كنيد؟

گفتند: به خاطر اطاعت از امير خود عبيدالله بن زياد. لذا آنحضرت اين خطبه را انشا فرمود. (7)

ابتدا آنحضرت عمر سعد را فرا خواند ، عمر با اينكه ديدار حسين (ع) را نا خوش داشت ولي آمد. سپس آنحضرت فرمود: اي عمر، آيا مرا مي كشي به اميد آنكه اين زنازاده پسر زنازاده به تو حكومت ري و گرگان دهد. والله كه اين ولايت براي تو ناگوار باشد و به مقصود خود نخواهي رسيد، اين عهدي است كه به من رسيده، هرچه خواهي بكن كه پس از من نه به دنيا شادگردي ونه درآخرت . عمر خشمگين شد و روي بگردانيد و به سپاه خود بانگ زد؛ چه انتظار مي كشيد، همه يكباره بتازيد كه اينها يك لقمه بيش نيستند. (8)

طبري از سعد بن عبيده روايت كرده كه پير مردان كوفه بالاي تلّ ايستاده بودندو براي سيّدالشهداء (ع) مي گريستند و مي گفتند:

« اَللّهُمَّ اَنْزِلْ نَصْرَكَ »

« خدايا نصرت خود را بر او نازل فرما ».

گفتم : اي دشمنان خدا، چرا فرود نمي آييد او را ياري كنيد؟

سعيد گفت: ديدم حضرت سيدالشهداء (ع) مردم را موعظه مي فرمود در حاليكه جبّه اي از برد پوشيده بود.(9)

 

------------------------------------------------------------

1-   مرحوم شوشتري مي گويد : موذن امام حسين (ع) حجاج بن مسروق بود كه او نيز از شهداست، امام حسين به ساران خود عرض كرد كه گواهي مي دهم كه همه ما به جز امام سجاد(ع) كشته مي شويم .

2-   بنا بر نقل بعضي 20 نفر از اصحاب خود را با زهير درطرف راست و 20 نف ربا حبيب در طرف چپ قرار داد و خودشان در قلب دشمن قرارگرفت.

3-   مادر شمر به زنا و به دنائت فطرت و خبث معروف بوده و گويندكه او هنگاميكه به مكاني مي رفت در راه تشنه شد از شباني آب طلب كرد، گفت: آب نمي دهم تا مقصود مرا حاصل كني واو قبول كردوشمر را حامله شد.

4-  ارشاد: 2/98 ، تاريخ طبري : 5/423

5-   ارشاد: 2/100 و تاريخ طبري : 5/424، كامل ابن اثير: 4/61 ، الموسوعه /418ح401

6-  لهوف/96، الموسوعه/421ح 402 ، بحارالانوار: 45/8، مقتل خوارزمي : 2/6

7-  مقتل مقرّم / 286

8-  بحارالانوار:45/8، نفس المهموم/245

9-  تاريخ طبري : 5/392، منتهي الامال: 1/347

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 10:44 :: نويسنده : علي ابراهيم پور

درباره وبلاگ

به سايت مسجد امام زمان (عج)خوش آمديد
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تبليغات و اطلاع رساني و آدرس masjede.imam.zaman.poldasht .LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 73
بازدید کل : 43108
تعداد مطالب : 56
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1